آمینا یک زن متاهل با دو پسر 8 و 10 ساله است که در کالیفرنیا زندگی می کنند. او یک شخصیت نوع A است و شغل عالی او در صنعت بیوتکنولوژی نشان دهنده این امر است. اما 18 ماه گذشته کار در خانه در حالی که فرزندان و خانواده اش را اداره می کرد ، حتی این فرد موفق را نیز به نقطه شکست رسانده است.

آمینا به آواست می گوید: "بار روانی همیشه وجود دارد." "خرید مواد غذایی ، شام ، قرارهای دندانپزشک ، کارت تولد – بله ، همه اینها هنوز در دست من است. شوهرم در ساعات کار مشغول پر کردن بود. بنابراین حداقل ، در ساعات کاری ، می توانم روی کار تمرکز کنم. اما پس از آن من باید به طور کلی وارد آن شیفت دوم شوم. کاری که والدین – معمولاً مادران – باید هنگام پایان کار با حقوق انجام دهند. نوبت دوم شامل مواردی مانند بردن بچه ها از مدرسه ، اطمینان از شام روی میز ، مراقبت از لباس های شسته شده و غیره است. اساساً همه کارهایی که والدین در خانه انجام می دهند-اما توسط والدین انجام می شود. که در خارج از خانه نیز کار می کند.

و در حالی که کار کردن در شیفت دوم در شرایط عادی می تواند به اندازه کافی سخت باشد ، والدینی که از زمان شروع همه گیری قادر به کار در خانه هستند دریافتند که فروپاشی ساختارهایی که زندگی آنها را منظم نگه می دارد – ادارات ، مدرسه ، بعد از مدرسه فعالیتها ، به چند مورد – منجر به انجام کارها شده است ، اما انجام آنها بسیار بدتر .

"سارا"* مادر دیگر دو فرزند که در بیوتکنولوژی کار می کند ، می گوید: "من احساس می کنم در همه چیز شکست می خورم." "من قطعاً تعادل بهتری برای رفتن به دفتر داشتم. من فکر می کنم چون وقتی در محل کار بودم می توانستم روی کار تمرکز کنم و وقتی در خانه بودم می توانستم روی خانه تمرکز کنم. تمرکز بر روی یکی آسان تر بود. آنها توانسته اند از طریق همه گیری کار کنند ، در حالی که بسیاری دیگر کار نکرده اند. شوهر آمینا یک مهندس نرم افزار با برنامه کاری انعطاف پذیر است ، بنابراین می تواند در طول روز پدر و مادر شود. و همسر سارا ، که مهندس نرم افزار نیز بود ، شغل خود را در پاییز 2020 از دست داد. "این بسیار ترسناک بود ، اما ما در چنین وضعیتی بودیم که بفهمیم در مورد مراقبت از کودکان چه کنیم که این یک تسکین بزرگ بود." می گویند آنها هنوز درصد بیشتری از کارهای خانه و مراقبت از کودکان را بر عهده دارند. شوهر سارا از زمان اخراج از کار در ماه آگوست ، در طول روز وظیفه بچه داری را بر عهده دارد تا بتواند روی کار تمرکز کند. اما او هنوز "80 درصد" آشپزی را انجام می دهد و تعادل کار همچنان درگیر است.

"[My husband] از رفتن به خواربارفروشی متنفر است ، اما من می گویم ،" شما تمام روز در خانه هستید! شما می توانید این کار را انجام دهید! ”” سارا می گوید. "چرا باید شنبه بروم وقتی شلوغ است وقتی می توانید سه شنبه صبح بدون هیچ کس آنجا بروید؟"

اما سارا در این شرایط یک خط نقره ای می بیند: همه گیری باعث عدم تعادل مراقبت از کودکان شده است. و کارهای خانه را در خانه اش تسکین کامل می بخشد. شوهرش "بیشتر از همیشه انجام می دهد" ، اگرچه او شک دارد که وقتی او دوباره شغلی پیدا کرد ادامه دهد.

او می گوید: "چیزی که او دریافت نمی کند بار روانی است." "من فکر می کنم او واقعاً همه کارهایی را که من انجام می دهم درک نمی کند ، بدون اینکه صاف نگاه کنم. چه کسی به کفش جدید نیاز دارد – چه کسی وقت دندانپزشک دارد. همه این موارد "به تازگی اتفاق می افتد." "

هر دو زن همچنین نگران تأثیر داشتن مادر و پدر در خانه هستند ، اما نه واقعاً" در خانه ". از نظر آمینا ، گناه در مورد آنچه که یک سال و نیم گذشته با فرزندانش انجام داده آنقدر سنگین است که باعث گریه او می شود.

او می گوید: "این برای آنها عادلانه نیست." "فقط گناه زیادی وجود دارد ، زیرا آنها توجه من را ندارند. آنها فقط آنقدر گیج شده اند که ما در خانه هستیم و نمی توانیم آنچه را که نیاز دارند به آنها بدهیم. وقتی آنها توجه من را جلب می کنند ، من شخص خوشبختی نیستم. می دانم بدقول هستم می دانم فریاد می زنم. و آن را می بینند. و من خودم را از یک سال پیش به رسمیت نمی شناسم. آمینا می گوید: "من می خواهم آنها به مدرسه بازگردند." "من فکر می کنم پسر کوچکترم باید از نظر اجتماعی به مدرسه بازگردد ، اما این وحشتناک است زیرا من نمی خواهم آنها به کووید مبتلا شوند." ] این بیماری همه گیر عوامل کار و مدیریت خانه را تحت فشار قرار داده و آن را به یک میاسم بزرگ و غیرقابل تشخیص و استرس زا تبدیل کرده است که در آن زنان احساس می کنند هرگز ، هرگز به اندازه کافی خوب نیستند. این دیگر حتی یک شیفت دوم نیست – 24 سالگی است آمینا می گوید: "به من گفتند می توانم شغل شگفت انگیز خود را داشته باشم و می توانم آن زن و مادر باشم و خانه داشته باشم." و من فکر می کنم این همه BS است. به هیچ وجه نمی توانید همه چیز را داشته باشید. من فکر می کنم این یک دروغ است. من به یاد می آورم که به مادرم گفتم: تو به من دروغ گفتی. این چیزی نیست که می خواهم باشم. شما نمی توانید همه آن را داشته باشید. و برای افرادی که می گویند شما می توانید ، به من هم دروغ می گویید. "